نتایج جستجو برای عبارت :

من، فرزنده راه های نا تمامم

از وقتی که تصمیم گرفتم اینجا را درست کنم، یک میلیون بار با خودم گفتم عجب غلطی کردم و یک میلیون بار تر! همه ی هم و غمم را گذاشتم که دست و دلم به نوشتن در اینجا رضا دهد. می خواستم بیایم و ماجرای ابن سبیل را شرح دهم.
آمدم که از جهادی بنویسم، از کاروانی که در گذر روز ها رفت و من، که جا ماندم...
کلمات به طرز عجیبی جان گرفت و شره می کرد در نوک انگشتانم و از نوک انگشتانم ریخته می شد روی صفحه کلیدی که تند تند بالا و پایین می رفت. سر انجامش شد یک کوله بار جمله
امروز بهت فکر نکردم و این یعنی یه اتفاقایی داره بین اونهمه نورون خاکستری میفته یعنی داری رسوب میکنی تو حافظه بلند مدتم یه جایی اون ته مهای ذهنم که دستم بهت نرسه این یعنی عادتت داره کم کم میفته از سرم و نزدیک چله مونه این یعنی خداحافظ تویی که تمامم بودی...
نشستم برای 98 ام فکر میکنم چه اهدافی دارم. هیچی همون هدف های سال 97 ئه. همشون. تک تکشون. نود و هفت انگار سالی بود که یه ابرو باز کرده بودم بین زندگی و داشتم هیچ کاری نمیکردم و چقدر این هیچ کاری نکردنه خوب بود. چقدر برام لازم بود و دوستش داشتم. همین دیگه. 97 رو اسکیپ کردم. حالا تو 98 بشینم با فراغ بال و هیچ ذهن شلوغی به کارای نیمه تمامم برسم. :)
و من مهاجرم...
مهاجر زاده شده و مهاجر مانده ...
من در تمام فصل ها مهاجرم ‌‌‌‌‌....
فصل ها و روز ها و سال ها میگذره و من هنوز مهاجرم ...
من از لبخند عزیزام فقط تصویر دارم و هیچ 
از آغوششون فقط خاطره 
و از عطرشون ...
سهم ما از هم فقط خاطره هایی از گذشته است ..‌
و من دردناک هنوز مهاجرم ...
میترسم میترسم این داستان هیچوقت تموم نشههه ...
تورا با تمامم میخواهممم ...
 
خدایا. اینک می‌خواهم به نحوی باژگونه تو را بخوانم. 
از تو طلب روشنی نمی‌کنم. بلکه می‌گویم "بر تیرگی من بیافزا آنسان که به مطلق رنگ برسم." یعنی مثل ضعفای عاجز تیرگی نیم‌بند و شکست‌خورده را ارزانی من نکن. مرا غرق در لجن کن آنچنان که در لجنیت خود صادق و کامل باشم. 
اگر به درگاه خداوندی‌ات راهیم نیست مرا در درگاه شیطان پناه ده. مرا نیم‌بند نگه ندار. تمامم کن. بگذار در هر چه هست تهش باشم. چون از میانگی بیزارم بیزار...
چیزی که بر من روشن است این است که تو مرا نمی‌خواهی. به همین صراحت. خواستن به شیوه‌ی خود، سراسر خود خواهی است که حوصله‌ی مرا سر می‌برد. خواستن اگر به طریقه‌ی خون و استخوان نباشد، اگر به شکستن استخوان و مباح کردن خون نباشد، تنها ملال انگیز است. خواستن تو، که البته چندی ست بر اثر رنجت به نخواستن بدل شده، که از سر فرصت و فراغت و اماها و اگرها ست چنگی به دل من نمی‌زند. 
من ایستادم که بار دیگر تو را بخواهم. صریح و برهنه مقابل تو ایستادم و چشمانم را
میخواستم برایت بنویسم دوستت دارم!بنویسم نبودنت دارد نابودم میکنددارد مثل موریانه میخوردمدارد تمامم میکند!میخواستم برایت بنویسم این روزها بی تو نمی‌ گذرد،بی‌تو اصلا هیچ چیز نمی گذرد،برمیگردد به عقب و جایی میان بودن هایت مکث می کند.بعد می رود روی دور تکرار و هر روز تکرار میشودو تکرار می شودو تکرار می شود!آنقدر که فکر‌ میکنم هستیبا تو میخندم،با تو میرقصم،با تو خاطره میسازم...میخواستم برایت بنویسمرفتنت رفتن تو نبودتو مرا هم با خودت بردی”م
آبدارچی شرکت خانم کاف اومد توی اتاق ما میگه مدیونید مرده ام نیاید توی مراسم  و گریه نکنید ؟ اما من اگه مرده ام کسی مراسم م نمیاد یعنی کسی رو ندارم ، ولی اگر دوست ندارم وقتی مرده ام کسی گریه نکنه شاد باشند من تمامم عمرم درد کشیده ام اما خوب حالا که مرده ام دیگه درد ی نمیکشم و راحت شدم از درد کشیده ام برای اولین بار بدون درد راحت خوابیده ام و بدون درد  توی این دنیام ... اگه کسی اومد میخوام خوشحال باشند و شادی کنند اصلا مرحوم ( من ) فحش گذاشته هرکی گر
دنیای سیاه من
کسی چه میدان در دل من چه میگذرد ،کسی چه میداند آدم ها چقدر قلب مرا رنجوندن هیچ کس نمیداند من به چه اندازه ای از زندگی کردن بیزارم هیچ کس نمیداند از تمامم رویاهایم دست کشیدم گوشه ای نشستم و خیره به دیوار منتظرم ببینم اخرش قرار است چه اتفاقی بیافته....
عنوان :  از سر کوی تو تا کوفه و شامم ببرند
خواننده : کربلایی حمید علیمی
فرمت فایل : mp3
حجم فایل : 1.83mb
زمان : 5:18
 
دانلود فایل / download
 
 
متن نوحه :
از سر کوی تو تا کوفه و شامم ببرند
نروم گر چه بدین تکیه کلامم ببرند
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
توام آورده ای و لشکر شامم ببرند
برادرم ...
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
توام آورده ای و لشکر شامم ببرند
با چه اجلال تمام آمدم اینجا با تو
بی تو بنگر به چه اجبار تمامم ببرند
به خداحافظی ات آمدم
پدرومادرهایی که این ده نشانه را دارند، بسیار خطرناک‌اند.

پدرومادر بد هم وجود داره؟ اصلا پدرومادر، میتونه بد باشه ؟ هر کاری که پدرومادر انجام میده به صلاح فرزنده!

مطمئناً شما هم از این دست جمله‌ها زیاد شنیده‌اید. پدرومادر برای اکثر افراد جامعه یک اسطوره به‌یاد‌ماندنی است، به همین دلیل درک این مساله که پدرومادر هم می‌تواند بد باشد
ادامه مطلب
 
تنهایی هایم دستان تو را می‌طلبددستان زمخت و مردانه ات، دستانی ک رگ هایشان بیرون زده اند و در آخرین دیدارمان گفتم آخ چه مناسب رگ گیری!تنهایی هایم چشمانت را می‌طلبد، چشمان نسبتا کوچکت وقتی برق می‌زند، خلع سلاحم می‌کند.دلم را از آشوب ها تهی می‌کند.تنهایی هایم صدایت را می‌طلبد، صدای بم و گرفته ات وقتی می‌گویی نیم ساعت دیگر بیدار میشوم اگر اجازه بدهید بخوابم.تنهایی هایم قامتت را می‌طلبد روبه رویت بایستم و تو با خنده بگویی کوتوله جآن و من
بسم الله الرحمن الرحیم
نوحانی
قوم نوحانی یکی از یزرگترین قبیله در میان بلوچ ها می باشد که بیشتر آنها در منطقه ی کستگ و بیگدگ باهو کلات دشتیاری و دمپگ  و پیشین و چابهار ایران و در نواحی پاکستان هم سکونت دارن  از طرف نوحانی 
طایف نوحانی از قوم بلوچ بزرگترین از طایفه رنده یکی هستند
تاریخ خیرمحمد نوحانی معرف به(لهدر) فرزنده انمحمد در مورخ1388 
گشتن 30مامور بدون امکانات داخل یک (چاله) به خاطره (قهرت)
از روستای یقوب بازار دهستان باهوکلات 
در تمام لحظاتی که با من است ،باران می اید،از آن بارانهای بی وقفه ای که حس خنکی را برجای میگذارد، از آن بارانهای که در زیرش کلی خاطره ساخته میشود و از آن بارانهای که آنقدر گونه هایم را می بوسد که سرانجام بارانی میشوم،او تمام حوادث شیرین زندگی ام را در زیر باران ساخت و او بی وقفه بر من می‌بارد و مرا میشوید،روحم، جسم و ... او در این روزها عجیب مونس من شده ،شبها مرا محکم به آغوش میکشد و زیر بارانم میبرد و صبح ها رهایم میکند،او مرا از خودم بیشتر میشن
گاه فکر میکنم باید تمامش کنم
تمامِ آنچه به یکباره برایم پوچ شد
همهٔ آن روزها که سپری شد- خواه با غم و اندو، خواه با شادی و مسرت-
آن خیال‌پردازی‌های بی جهت و بی نتیجه
امیدهای واهی که به سراب دچارند
همه و همه حالا برایم پوج‌اند.
معمولا مثبت می‌اندیشم اما
همیشه از امید گفتن خوب نیست
گاه باید به حالِ بد گریست
باید به حالِ تمامِ روزهای خوش، دردها و خنده ها گریست
کاش میشد تمام شود؛ این تلخی های ترسناک، این فقدان عشق مطلق، کاش فقط پایان بگیرد
حس بد
امشب ب اندازه کافی غمگین و افسرده بودم که خبر مرگی رو دیدم که واقعا براش ناراحتم خبر مرگ یک پدر 
پدر کسی که احترام زیادی براش قائلم
اتفاقای بد همیشه وقتی میفتن که تو مطمئنی که وقتش نیس ..هنوز نه ..زوده بابا.. :(
مرگ سخته ن بخاطر نابودی، بخاطر جدایی بعدش
بخاطر دوری ش
اوه خدای من ..
تمامم بغض میشه و چنگ میزنه ب گلوم از فکر دیگه نبودن ها 
 
+استرسایی که ی دوره ای میکشی باعث افسردگی توی مرحله بعد میشه..هههه!!
من حالا افسردگی پسا امتحان دارم حالم خیلی خر
انتظار بند بندِ وجودتو درگیره یه درده ناعلاج میکنه بعدم اروم و بی سر و صدا از بین میبرتت.
تو تازه یاد گرفتیما خیلی وقته گذاشتیم کنار...
روزگاری هم اگر دیوانه ات بودم ، گذشت جانان :)
تنها جایی که پشتم وایسادن پشت چراغ قرمز بود
بامن #سرد نباش سرما میخوری
من ‌تمامم،پر از این حالته بی حوصلگیست:)
از وقتی از کسی توقع ندارم زندگی زیباتر شده!
+ موندن بهتره یا رفتن؟- بستگی به آدمش داره(:
مثه برف باش زیبا ولی سرد :)
 
باغ عروسی در شرق تهران
باغ عروسی تشریفات
بارها برایش نامه نوشتم که اگر نباشی همه چیز سیاه وخراب میشود،بارهاقربان صدقه ش رفتم وبارها برایش نامه های تکراری نوشتم اماهیچکدام را برایش ارسال نکردم،اخر او همین جاست کنار من،ازمن به من نزدیکتراست،من مینویسم و اومیخواند،من مینویسم مینویسم مینویسم تا ردی از حضور او در نامه هایم بیابم،هرلحظه که فکر کنی به فکرش هستم،من این روزهازیادبااو حرف میزنم،نامه مینویسم و...من میدانم او باز معجزه میکند ولبخند و ارامش عسلی برایم هدیه می اورد،من مید
دوباره یه پیام دیگه...
استاد سر کلاس مجازی داره اسامی اونایی که داستاناشون تو این هفته فرستادن و قبول شده رو میفرسته....اونایی که قبول شدن بعد از شکست کرونا میتونن تو دوره های رمان شرکت کنن...که نهایت منجر میشه به چاپ اولین رمان شخصیشون...
من دارم تند تند مینویسم...و نقدامو اماده میکنم واسه داستان جدید کلاس ...آیکون ضبط صدا رو نگه میدارم و حرف میزنم...
یهو استاد میگه...داری راجع به کدوم فلاش بک حرف میزنی؟فلاش بکی نیست که...
میگم همونی که...
میگه اون فل
 دوباره شب شد و احساسِ من با شوق در رازی
به یادِ نرمِ رویایی ، به یاد وقت دل‌سازی
کنارِ پیچکِ گرمای احساست ورق می‌زد
نگاهمْ لحظه هایی سبز ، با آرامشِ نازی
به روی گونه‌هایت ، گونه‌ام آرام می لغزید
کنار صورتت دستانِ من می‌کرد لجبازی
نشان از چشمهایت می گرفتم، بوسه می کردم
و طعمش هست در ذهنم صدایش مانده چون سازی
میانِ دست هایم ، دست های صورتی رنگت
هنوز آرام می لرزد ، به سردی می کند بازی
تمامم ماندْ در رویای انگشتانِ زیبایت
که با احساس این گیتا
١. در حال حاضر، در حال خوندن پست یک مورد مشکوک ابتلا به کرونا هستید. تست دادم و منتظرم... دکتر گفت هر مثبتی، مثبت و هر منفی ای منفی نیست! مورد داشتن فرزند یه خانواده به عنوان اولین عضو مشکوک بیمارستان بستری شده و یه ریه اش رو از دست داده و به تبع از اون پدر و مادرش هم آلوده و فوت شدن ولی اون فرزنده سه بار تست داده و هر بار هم جوابش منفی شده. :|
٢. خب باید اعتراف کنم که به این زندگی -حتی از نوع مزخرفش- به شدت وابسته ام و اصلا دوست ندارم بمیرم! طبیعی، کهو
 

کلامِ تنهایی
مقیم گشته دلم در مقام تنهایی
وناتمامِ تمامم، تمامِ تنهایی
درون دفترِ شعرم غزل شد اشک آلود
ردیف می شود اینجا کلامِ تنهایی
چو پینه دوزِ کهنسالِ دیده کم نورم
که وصله ها زده بر التیامِ تنهایی
منم که بامنِ خودگویم این سخن هرشب
"سلام جامِ مقدس، سلامِ تنهایی"
فروغ ماه گوارای بزم مستان باد
ستاره ای ندرخشیده بامِ تنهایی
سکوت می کنم اما سکوتِ درد آلود
قسم به بغض گلویم، به شامِ تنهایی
#فرشید_فلاحی    
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از
با سلام خدمت کاربران خانواده برتر
آیا ازدواج تک دختر و تک پسر با هم میتونه موفقیت آمیز باشه؟ راستش پسر مورد نظر برادر خودمه و حدود 25 سالشه، پاکه، کاملا پاستوریزه است ولی داره دندان میخونه و تک پسره خونواده است،  دختر مورد نظر هم تو دانشگاه باهاش آشنا شده و خوشبختانه خانواده خوب و سرشناسی هستند، ازدواج این دو تک پسر و تک دختر ،چه مزایا و معایبی میتونه براشون داشته باشه ؟
مرتبط:
تک پسرم هنوز به سن بلوغ نرسیده از کنترل خارج شده
صفحه گفتگوی تک ف
دانلود آهنگ جدید ایوان بند دل
Download New Music Evan Band – Del
ایوان بند دل
 
دانلود آهنگ جدید ایوان بند دل با لینک مستقیم
 
متن آهنگ دل از ایوان بند
 
دلم دلبسته شد وابسته شد جانم به جانت نشستم توی طوفان تو عشق بی امانتتمامم را بگیر از من تو اما باورم کن نمیخواهی مرا آتش بزن خاکسترم کنمیخواهمت تو بگو از نامو نشانت بد جوری بند است عزیزم جانم به جانتدل برده از من آن دو ابروی کمانت بند است عزیزم انقدر جانم به جانت
 
+++
ترانه جدید و زیبای دل ایوان بند کامل
پخش
چند روزی هست به این فکر می کنم که اگر قرار بر رفتن باشه برای کدوم لحظه از زندگیم در این دنیا دلتنگ می شم؟
چقدر لحظه های خوب زیاد دارم اما، حالا که خوب نگاه می کنم می بینم چقدر دلتنگ شبی هستم که تازه از گرد راه رسیده بودیم نجف. تا حرم پیاده رفتیم و لابلای جمعیت به اندازه سه نفر که دست و پاشونو تو دلشون جمع کنند، پنج نفری تو حیاط نشستیم و زل زدیم به گنبد. فکر هم نمی کردیم بشه رفت زیارت. با خودمون گفتیم از همین فاصله سلام می دیم و صبح پیاده روی رو
 
 
 
میلاد نور، در نیمه ی ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.
* * * * *
 
شمس عفت زگریبان، قمر آورده بروننخله ی فاطمه، اول ثمر آورده برونبوالحسن را حسنی داده خداوند و حسناز افق، رخ پی اهل نظر آورده برونآمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نیمچون نبی معجز شق القمر آورده برون---* ولادت باسعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی-ع مبارک *
* * * * *
 
دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینمکاید از ره آن نگار دلنواز و نازنینمگفتم ای مه از کدامین آسمان باشی؟ بگفتاشمس ایوان
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟!
باشد دل من
دانلود آهنگ حجت اشرف زاده مهربان منی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * مهربان منی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , حجت اشرف زاده باشید.
دانلود آهنگ حجت اشرف زاده به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Hojat Ashrafzadeh called Mehrabane Mani With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ مهربان منی حجت اشرف زاده
جادوی دلفریب بالا بلندم زیبای بی نظیر خوشگل پسندمشاهکار دلنشین شیرین زبانم نازت نشسته بر دل دردانه ج
 
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)
 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت د
بی خوابی و بی قراری.
موسیقی
بی قراری دوباره...
کمی درس، جست و جو در پی آهنگ هایی که ممکن است در خیل عظیم بیخود ترین ها پیدایشان کنم و مورد علاقه ام باشند، 
نوشتن.
سعی در پرکردن یک صفحه با جملاتی که با کلمه ی فکر نمیکردم شروع شوند. 
بیشتر از سه خط نمیشود 
پس نمیتوانم ازش عکس بگیرم، پستش کنم و بهتان بگویم خب، شماهم خودتان را به این چالش مغز دعوت کنید که مجبور شوید فکر کنید و از طرفی دستخطم را به هایتن هم نشان دهم. 
دوباره موسیقی...
چشم درد
تلاش برای خ
حکایتِ
همان مصراع مشهورِ محمدعلی بهمنی‌ست که می‌گوید: «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود...»
و گویی از این دلتنگی‌های هرازگاه گریزی نیست. پاری‌وقت‌ها آن‌قدر برای روزهای
خلوت و تنهایی‌ام دلتنگی می‌کنم که ناشکیبا و ناامید در لاک اندوه فرو می‌روم و از
هیچ کاری نکردن و رکودی که به جانم افتاده، بیزار می‌شوم. بعد به یاد می‌آورم آن‌وقت‌ها
را که خیز برمی‌داشتم روی تخت خواب کوچکم و صفحۀ چندین و چندم از کتاب تازه‌ای که
شروع کرده بودم را باز می‌
دانلود آهنگ علیرضا جاوید ماه تمام + متن و کیفیت عالی
امروز ترانه ماه تمام به صدای علیرضا جاوید را با دو کیفیت آماده کرده ایم
Exclusive Song: Alireza Javid | Mahe Tamam With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ ماه تمام علیرضا جاوید
ای ماه تمامم شیرین سخنم جانم عشق سینه سوزت آتش زده بر جانماز حال دل من تو چه دانی …دیوانه ترم کن با زلف پریشانت من مست نگاهت خیره به دو چشمانتاز حال دل من تو چه دانی …ای کاش ای کاش دلت حال مرا داشت قلبت ای کاش مرا بی تو نمیذاشتای کاش ای کاش
دانلود آهنگ جدید فرزاد فرخ ای جان + متن و بهترین کیفیت
آهنگ زیبا و بسیار شنیدنی فرزاد فرخ بنام ای جان همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128
Exclusive Song: Farzad Farokh – “Ey Jan” With Text And Direct Links In jazzmusic
متن آهنگ ای جان از فرزاد فرخ
بهارم نگاه کن چه عاشقانه ما دل بستیمجهانم زیبا شد از آن زمان که ما پیوستیم پیوستیمماهم بخند با من این حسی که من به تو دارم نابستتمامم به قلبت چه بی بهانه هی وابستست وابستستبا من تو بمان و بدان که جان من تویی دستم رو بگیر و بخند جهان من توی
بهش می‌گم دیدی چند تا از خدمه‌های جدید چقدر کم سن و سال‌اند؟ میگه نه متوجه نشدم. پول می‌گیرند دیگه. اینجا محیط زنانه است امنیت دارند. خیلی بهتر از کار کردن خونه‌ی مردمه.
جوابش واسم جالب بود. هم از این نظر که چقدر زود جنبه‌های مثبت قضیه را پیدا کرد. هم این که فکر نمی‌کردم واکنش به کار کردن دخترهای نوجوان، اون هم شستن سرویس‌های بهداشتی این باشه. البته منی هم که توجه کرده بودم واکنش موثری نشان ندادم اما فکر می‌کنم اگه از یک ساختمان سیصد نفره
بهش می‌گم دیدی چند تا از خدمه‌های جدید چقدر کم سن و سال‌اند؟ میگه نه متوجه نشدم. پول می‌گیرند دیگه. اینجا محیط زنانه است امنیت دارند. خیلی بهتر از کار کردن خونه‌ی مردمه.
جوابش واسم جالب بود. هم از این نظر که چقدر زود جنبه‌های مثبت قضیه را پیدا کرد. هم این که فکر نمی‌کردم واکنش به کار کردن دخترهای نوجوان، اون هم شستن سرویس‌های بهداشتی این باشه. البته منی هم که توجه کرده بودم واکنش موثری نشان ندادم اما فکر می‌کنم اگه از یک ساختمان سیصد نفره
"پزشکان گفتند من دیگر هیچ وقت نمی توانم راه بروم، مادرم گفت می توانم.من حرف مادرم را پذیرفتم."


در خانواده ای بسیار فقیر در حوالی شهر تنسی به دنیا آمد. بیستمین فرزند یک خانواده ای 22 فرزنده که به علت تولد زود رس بسیار ضعیف بود. نمی شد به زنده ماندنش مطمئن بود. وقتی چهار سال داشت، همزمان به ذات الریه و تب سرخ مبتلا شد و ترکیب این دو بیماری در نهایت پای چپ او را فلج کرد. او مجبور بود برای راه رفتن از وسیله ای فلزی  استفاده کند .
البته سعادت داشتن ماد
۱. پسرخاله‌ام از مدت‌ها قبل برای چندتا دانشگاه درخواست فرستاده بود. گویا «سوربون» هم جزء‌شون بوده و بهش پذیرش داده. الان هم دنبال کارهای انصرافش از «تهران»ه. بالاخره بعد از سپری شدن این حجم از رکود و یاس توی زندگیش، یه اتفاق خوب افتاد. خوشحالم براش. :)
۲. یه بار یکی کامنت گذاشته‌بود که خیلی با پسرخاله‌ات صمیمی هستی و خبریه و فلان! در راستای رفع شبهه‌ی احتمالی خدمت تمامی شما عزیزان باید عرض کنم که من و ایشون در واقعیت امر خواهر و برادر رضاعی
تو فرهنگ ایران که بزرگ شده باشی با توصیف‌های زیادی از عشق مواجه می‌شی که همه‌شون به زیبایی مفهوم عشق رو بیان می‌کنند. عشقی که من تو فرهنگ و ادبیات فارسی دیدم فرق داره با خیلی از عشق‌های امروزی، یه استادی تو دانشگاه می‌گفت عشق‌های امروزی‌مون خیلی شبیه جاهای دیگه زندگی شده، لیلی و مجنون کمتر می‌بینیم چون خودمون رو آزاد می‌بینیم به قولی باور داریم که اگر اینبار عاشق شدم و نشد، بازم وجود داره یکی دیگه اون بیرون تو دنیا که دوباره می‌تونم
بیدار شده‌ام و نیستی. حال غریبی دارم؛ ترکیبی از غم، آسودگی، دلتنگی، شعف، عشق و دلشوره. کاش با تو از خانه بیرون می‌زدم. احساس می‌کنم پاهایم را زنجیر کرده‌اند. دیشب تمام شده و فقط احساسات انباشته و سردرگم کننده‌ای در من باقی مانده‌‌ است. همه آن لحظه‌های سعادت دلم می‌خواست زمان را نگه دارم، اما می‌گذشت و به این واقف بودم که چیزی از این لحظه‌ها جز خاطره‌ای موهوم باقی نخواهد ماند. تو را به خودم می‌فشردم و می‌خواستم که از هم بشکافم. می‌خوا
تاریک بود. خسته و گرسنه، اسیر خیابان‌ها بودم. چکمه
هایم تا زانو درون لجن‌ فرو رفته بود. دست و روی چرک، ناخن‌های کبره بسته، گیس‌های
وز شده در صورت. همینطور درمانده و تنها گشت می‌زدم. وحشت سردی تمامم را بغل گرفته
بود و ول کن نبود. شب در چنین حالتی برایت فقط شب است و دیگر خبری از آن زیبای
اساطیر درون شب نیست. منِ فراری از خورشید در آن اوقات، دنبالش می‌گشتم. وهم بود که
نواخته میشد. هیچ دری نمانده بود که نکوفته باشم، هیچ اسمی نبود که صدا نزده باشم،
خانه ای که سکوت غرقش کرده!
خانه ای که در ان سرما رخنه کرده!
خانه ای که خانه نیست!
وقتی به بعد عید یا حتی شاید اواخر اسفند فکر میکنم دلم میگیره
من کجام؟!
مادر کجاست؟!
دلتنگ کجاست؟!
دلتنگ داره همسایمون میشه بازم خوبه بعد از رفتنم دلم ارومه که پیشمه
ولی مادر!
من که هرروز معتاد دیدنشم
من که هرروز باید عطر تنشو نفس بکشم
من که تا چشماشو نبینم روزم شب نمیشه
چاره ای نیست...........
باید برم!
برم تا بره!
بره تا اروم باشه
برم تا پابندش نکنم به جایی که دیگه نمیخوا
قسمت اول
پنجه بزرگش را روی دهانم فشار داد و با چشمهایی که از عصبانیت سرخ شده بودند نگاهم را کنکاش می کرد و من با دست هایی لرزان، سعی می کردم فکم را از چنگ پنجه هایش نجات دهم، هوا راه ریه هایم را گم کرده بود و قدرت فکر هم نداشم!
تمام حواسم خوابیده بود و فقط ترس بی رحم بود که رگ به رگم را در مشت می فشرد.
صدای بم و ترسناکش در فضای خالی و سرد راهروی زیر زمینی پیچد و به دیوار سرامیکی برخورد کرد و در گوشم هزار باره تکرار شد.
-این سزای فضولیه!
چشمانم از ا
ما قبیله بزرگی بودیم . مومن به هم . تنگ هم می نشستیم شبهای سرد ، دور آتش . یکی مان که ته صدایی داشت می خواند ، بقیه گریه می کردند ، یا می خندیدند ، یا می رقصیدند . بستگی داشت به حال و روز آن که می خواند . دردهای هم را بلد بودیم ، با هم زندگی می کردیم ، با هم می مردیم . مومن بودیم به خدایی سنگی ، که ته غار نشسته بود و همیشه چشمهایش نمناک بود و حرف نمیزد . بعد ، آن روز که سرد بود تو آمدی پیِ پناه ، چشمهایت آمدند . کمی کنار آتش ما نشستی ، و بعد رفتی . من مومن ش
ما قبیله بزرگی بودیم . مومن به هم . تنگ هم می نشستیم شبهای سرد ، دور آتش . یکی مان که ته صدایی داشت می خواند ، بقیه گریه می کردند ، یا می خندیدند ، یا می رقصیدند . بستگی داشت به حال و روز آن که می خواند . دردهای هم را بلد بودیم ، با هم زندگی می کردیم ، با هم می مردیم . مومن بودیم به خدایی سنگی ، که ته غار نشسته بود و همیشه چشمهایش نمناک بود و حرف نمیزد . بعد ، آن روز که سرد بود تو آمدی پیِ پناه ، چشمهایت آمدند . کمی کنار آتش ما نشستی ، و بعد رفتی . من مومن ش
چرا موقت: دوسال پیش بود شروع کردم به یک چیزی نوشتن یه طرحی از یه داستانی توی ذهنم بود محض تمرین میخواستم بنویسم. توی همین وبلاگ یکی دو قسمتش رو نوشتم و بعد دیگه نمیدونم چی شد ادامه ندادم. شاید طبق معمول خوشم نیومد از چیزایی که نوشته بودم .ولی در هر صورت کلا فراموش کرده بودم  امروز داشتم پیش نویس های وبلاگم رو نگاه میکردم یهوووو این رو دیدم. خوندم  این چیزی که توی ذهنم بود برام خیلی دوست داشتنی بود چون راجع کسی هست که خیلی دوستش داشتم خیلی زیااا
سلام
چند وقتی بود که داشتم به زندگی فکر میکردم. زندگی چیه؟ هدفش چیه؟ و الان همه چیز برام معنی داره. میدونم دقیقا چه خبره. مینویسم براتون، شاید موافق باشید شاید نباشید. 
اول با چیزای بیسیک شروع میکنم. 
چه موقعی احساس خوشحالی میکنیم؟ 
موقعی احساس خوشحالی میکنیم که چیزی رو دوست داشته باشیم. این دنیا هم یه جگری ساخته شده که انواع خیلی زیادی از دوست داشتن رو میشه توش تجربه کرد. 
یک مدل دوست داشتن، دوستی بین دو نفره
یک مدل دوست داشتن کمک کردن به بقی
تعبیر خواب بچه پسر در بغل داشتن
در تاریخ امروز تعبیر خواب بچه پسر در بغل داشتن [Baby boy’s dream interpretationHugging] را توسط معبرین خواب خارجی و غیر اسلامی در ابزار وبلاگ از بخش تعبیر خواب آماده کردیم دیدن پسر بچه در خواب مثل تعبیر خواب بارداری خیلی برای خانم ها اتفاق می افتد به نوعی از خواب های محبوب است بنابرین تعبیر خواب بچه پسر در آغوش داشتن را در چندین حالت معمول فراهم کردیم و در پایان هم دیدن این خواب را برای زنان باردار و درستی و نادرستی خواب ر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها